هفتمین ویژه برنامه «سی و پنج» با هادی حجازیفر و محمدحسین مهدویان

هفتمین قسمت از ویژه برنامه زنده اینترنتی «سی و پنج» در سیوششمین جشنواره فیلم فجر با اجرای فریدون جیرانی میزبان مهران احمدی و محمدحسین قاسمی کارگردان و تهیهکننده فیلم «مصادره» و هادی حجازیفر و محمدحسین مهدویان بازیگر و کارگردان فیلم «لاتاری» بود که شب گذشته (جمعه ۲۰ بهمن ماه) از تلویزیون اینترنتی تی وی نت (tvnet.ir) پخش شد.
آقای مهدویان جنجالی ترین فیلم جشنواره را ساختی. اهل مطالعه هستی و این نکته برایم مهم است که گفتمان امروز جامعه با قدیم فرق میکند. گفتمان امروز روشنفکری را چگونه میبینی که بر اساس آن حرف میزنند؟
به نظر میرسد جریان تازهای شکلم گرفته است و نسل جدید (دهههای ۷۰ و ۸۰) به سنی رسیدند که مطالبه گر هستند و شرایط اجتماعی و تربیتی شان فرق میکند در حالی که کشور سالها در وضعیت دوقطبی بوده و بعد از ۱۰ سالگی انقلاب دو جریان قالب داشتیم که هر کسی وقتی اندیشهاش شکل میگرفت باید یکی از این دو قالب را انتخاب میکرد و تکلیفش را مشخص. اما جریان سومی شکل گرفته است که غیر از آن جریانهای قبلی است و قابل درک نیست اما ابراز وجود میکند. به نظر من بد نیست که این جریان جدید درک شود و ببینیم مطالبات و حرفهایش چیست.
ما از چپ و راست به اصولگرا و اصلاح طلب رسیدیم. تفکرات اقتصادی چپهای سابق تغییر کرد و گفتمان لیبرالیسم بر جامعه حکمفرماست. فیلم تو تِم انتقام دارد که در مقابل این گفتمان قرار میگیرد. نظرت در این مورد چیست؟
بله و حدس میزدم این واکنشها را در بر داشته باشد و حرف و حدیثهایی شکل بگیرد. اما میتوان گفتمان جدید را در اتفاقات ناگوار چند ماه پیش هم جستجو کرد و آن را دید.
یعنی منظورت عدالت اجتماعی است؟
بله، همچنین احساس میکنم اینطور است که رگههایی از تندروی در آن است. شکل گیری این جریان دلایلی متنوعی دارد؛ حدود ۲۰ سال در جامعه ایران گفتمانی به وجود آمد که از طریق قانون، مذاکره و تحمل سختی بتوانیم تغییرات به وجود آوریم ولی به نظر میرسد نسل تازه گوشش به این حرفها بدهکار نیست.
«قیصر» گفتمان روز جامعه مبتنی بر چپ غیراسلامی بود..
وقعیت این است که برایم نوعی تست و کنجکاوری به حساب میآمد. میخواستم این ایده و نگاه را در نسل تین ایجری که تماشاگر اصلی سینما هستند، ببینم و متوجه شوم چه واکنشی دارند و میبینم بشدت با آن همراه میشوند که برای برخی نگران کننده است. انقاداتی که به آن وارد است از همین جناح است که نسل جدید با این فیلم همراه میشوند. به نظر من نباید با یک فیلم جنگید بلکه باید به این فکر کرد که چه چیز در جامعه اتفاق افتاده که ارتباط مخاطبان با این فیلم را در بر دارد.
فیلم برعکس منتقدانش نمیخواهد این راهکار را تحلیل کند، بلکه تماشاگر خودش را مقابل تصویری قرار میدهد که تصور درستی از جامعه دارد یا خیر.
از کنار اتفاقات ناگوار میتوان گذشت و میتوان به این فکر کرد که اتفاقات چند ماه پیش، کنش اجتماعی نسلی بوده که ما نمیفهمیم چه در سرشان میگذرد. این روند ما را به فکر وا میدارد که جامعه چطور پوست اندزای میکند وگرنه جامعه راه خودش را میرود و بی رحم تر از این حرفهاست.
هادی حجازی فر، آیا هنوز به گفتمان عدالت اجتماعی اعتقاد داری؟
دهه پنجاهیها که شاهد انقلاب و جنگ بودیم، واجد یکسری ارزش هم بودیم. دوران هم دوران مطالبه عدالت اجتماعی بود و هنوز به نظر من ارزشها در ذهن ما پابرجاست که قدیمی تر هستیم و در نسل جدیدی که بی حوصله تر و باهوش تر و کم طاقت تر است، این گفتمان صدق نمیکند. ما خیلی راحت در برابر جریان سیاسی گول میخوردیم اما الان کاملا متفاوت شده است. به جز مطالبه، همیشه افراد به دنبال این هستند در خط و مشیی حرکت کنند. الان به نشانها و خطها بی اعتمادی به وجود آمده و دگم بودن در بزنگاهها هویدا شده است که این آدمها را عصبانی تر میکند و همزمان در مطالبه عمومی نمود مییابد که هم خطرناک است و هم منجر به نتیجه مطلوب نمیشود. سرگشتگی و عدالت اجتماعی هنوز ابرفراخوان است چون طیفهای مختلف زیر این پرچم جمع میشوند و طرفدار دارد.
مهدویان تو بیشتر تکنوکرات هستی که هر سوژهای را میسازی. گرچه معتقدم لاتاری در ادامه فیلم قبلی ات هست؟
مطمئنم فیلمی را که خودم تعریف و درکش نکنم نمیتوانم بسازم. جهانی که من درست میکنم باید درک کنم و به آن ایمان داشته باشم.
یعنی درکش کردی؟
همه تلاشم این بوده است. لاتاری مثل یک جرقه اتفاق افتاد و بر اساس ایدههایی ساخته نشد و خط داستانش در دم برایم شکل گرفت و کاملا معتقدم از دورن من درآمده است.
آن داستانی که به شورای ساخت دادی رد شد؟
بله چندین بار تعاملات مختلف کردیم تا به نسخه موجود رسیدیم.
برای این متن به وزارت خارجه رفتی؟
سناریو را ما نبردیم و آنجایی که با آن مواجه بودیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
هادی حجازی فر تو در جشنواره سه فیلم داری. آیا نقش موسی برایت الگو داشت؟
بله، ترکیبی از چندین نفر است و من آن را همراه با تخیلم ساختم. به شدت این آدمها را میشناسم. جایی خواندم این آدمها همیشه در حال شعار دادن هستند اما نوع شعارشان فرق میکند. به نظر من فارغ از اینکه طرفین چه حقی دارند، در اتفاقات سیاسی برای خیلیها بیداری صورت گرفت. در ابتدا همه اینها خانه نشین میشوند و برخی حتی شجاعت تغییر ندارند اما موسی از جنس آدمهایی است که سکوت نمیکند و بلکه همراه هم میشود. یک عمر بر سر باورهایش مقاومت کرده و حالا ذبح رویاهایش اتفاق میافتد. او اگر فرصت داشت باید عزاداری میکرد که ندارد، بنابراین تبدیل به خشم میشود.
آقای مهدویان وارد سینمای قصه گو و هدفمند شدی، در حالی که مبتنی بر الگوی کلاسیک کار کردی. فیلم بعدی ات چطور میشود؟
نمی دانم چه پیش میآید و تصمیمی هم ندارم اما در این مقطع لازم داشتم لاتاری را بسازم و خیلی خوشحالم. اتفاقی که در جشنواره افتاد من را خوشحال تر کرد. در حصار و در بند تمجیدهای منتقدان و هنرمندان بودم و منتظر بودم که چه زمانی من را له میکنند و نگران نیستم چون این روز رسیده است. حالا بعد از این فحشها راحت تر فیلم میسازم. خوشحالم که فیلمی با احساس وعواطفم ساختم. سینمای قصه گو بسیار برایم لذتبخش بود. فیلم با سینما فرق دارد ولی سینما پدیده بزرگی است که در سالنها و در مواجهه با مردم درکش میکنید و مجموعه اینها پکیج سینما است. تصمیم گرفتم پایانی را انتخاب کنم که واکنش مخاطب را به همراه دارد.
وقتی بازی میکردی فکر میکردی مخالف و موافق داشته باشد؟
حجازی فر: پیشنهادهایی میدادم. من همیشه میگفتم فیلم را برای مخاطب بسازیم چون در صنعت سینما مخاطب مهم است و در این فیلم اتفاق جالبی افتاده است. من فیلم را در سینما فرهنگ و حتی در یافت آباد هم دیدم و مردم با آن همراه بودند.
در فرهنگ و یافت آباد مردم چطور بودند؟
شبیه بودند اما شدت و حدت آن فرق میکرد. در پردیس تماشا شگفت زده بودم و من یاد فیلمهای قدیمی افتادم که برایشان صف میبستند و سالن خیلی شلوغ بود.
از خودت به نقش اضافه کردی؟
خیلی از دیالوگها را پیشنهاد دادم و خداراشکر میکنم حسین آن پیشنهادها را نپذیرفت چون الان میبینم بحثها روی آن دیالوگها است. اگر هفت ماه به دنبال پروانه ساخت نبودیم و انرژی ما صرف ساخت و تولید میشد، شاید فیلم بهتر ساخته میشد. الان تحلیلهای عجیبی میشنوم اما فکر میکنیم فیلم انتقادی ساختیم که هشداری در آن دارد.
مهدویان: وقتی دندان طمع تحسین را کشیدیم، گفتیم باید تا انتهای مسیر برویم و حتی کلیپ گذاشتیم.
من اسم این را شجاعت میکذارم چون ملودرام را باید تا انتها رفت..
ملودرام روشنفکری که نمیتوان ساخت!!
من این شانس را داشتم که مجموعهای از بازیگران خوب را در فیلمم داشتم. برای ما تجربه شیرینی بود و همه شیرینیهای سینما را تجربه و سعی کردیم این را به مردم منتقل کنیم.
من فیلم حاتمی کیا را خیلی دوست دارم اما نیمه اولش از یک جایی نقش تو گم میشود، جایی که داعش وارد میشود ولی باز هم ارتباط خوبی داریم. ایا نقش تو کوتاه شده؟
فیلم خیلی زمان بیشتری داشت و خیلی از بخشهای مهم کار در تدوین حذف شده است اما ضربه ابه فیلم نزده و الان با فیلمی خوب روبرو هستیم. از جایی به بعد، پدر کمرنگ میشود و بد نیست چون فوکوس روی مسائل دیگری میشود.
اولین فیلم حاتمی کیا است که ملودرام کم است؟
بله، این ملودرام به نفع قصه مهیج کم شده است. من از فیلم راضی هستم و تدوین خوبی شده است درست است به ضرر بازیگران بوده اما در نهایت سر و شکل درستی دارد. طبعا هر چه کمتر حضور داشت هباشی امکان اشتباه کمتری پیدا میکنی و بنابراین به نفع من هم شده است.
با این حاشیهها، فضا را چگونه میبینی که فیلم بسازی؟
مهدویان: زمان تعیین میکند که چه بسازم و باید داستانی باشد که فیلم بسازم. یک اتفاق باعث شد که لاتاری را بسازم ولی ممکن است باز هم یک اتفاق بیفتد و فیلم دیگری بسازم. سماجتی برای ساخت لاتاری کردم و امیدوارم ایده دیگری پیدا شود که ارزش سماجت دوباره را داشته باشد.
خارج از فیلم، آیا به تعامل، برجام، تسامح و تساهل اعتقاد داری؟
بله، من فکر میکنم برای این مفاهیم استقامت و مداومت به خرج دهیم و به نظرم سالم ترین راه برای اصلاح جامعه است نه حرکتهای تند و رادیکال. ممکن است روزی به واقعیت جامعه تبدیل شود اما من دوست دارم جامعه صبور و اهل گفتگو باشد اما در هر حال، لاتاری فقط یک فیلم است.
معتقدم نباید حاشیه به وجود میآمد؟ نظر تو چیست؟
حجازی: این فیلم از ابتدا با حاشیه همراه بود. از لحظهای که درگیر کار شدم تا پایان اکران. معتقد به همراهی هستم. منتقد بودن، سماجت میخواهد و شغل سختی است و کلماتی که به کار میبردند، نشان از جایگاه آدمها و تریبون شان است. برنامه تلویزینی حساسیتهایش فرق میکند اما سی و پنج اینطور نیست. اتفاقی که افتاد در برنامه هفت افتاد، باعث ناراحتی و عصبانیت من شد و متاسفانه عدهای نیز از آن سو استفاده کردند.
آقای جیرانی، این آخرین مصاحبه من است و دیگر مصاحبهای با خبرنگاران مکتوب و تصویری نخواهم داشت.
هنوز فکر میکنم شاید بخشی از سینما به ما مشکوک نگاه میکند اما داستان این است که چنین اتفاقی افتاد و معذرت خواهی میکنم. روحیه ژورنالیستی دارم که به زرد و بنفش و سبز متمایل میشود اما خودم هستم و مصلحت اندیش نیستم. حیات و ممات من در گرو جریانات نیست و معتقدم «لاتاری» کفاره «ایستاده در غبار» بود.